سامسام، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

زیباترین سام دنیا

تا شقایق هست زندگی باید کرد

بر روی بوم زندگی هر چه میخواهی بکش            زیبا و زشتش پای توست،تقدیر را باور مکن


تصویر اگر زیبا نبود،نقاش خوبی نیستی               از نو دوباره رسم کن،تصویر را باور مکن


خالق تورا شاد آفرید،آزاد آزاد آفرید                     پرواز کن تا آرزو،زنجیر را باور مکن

شیرین زبونیات

سلام بابایی میدونستی منو مامانیت خیلی دوست داریم اگه نمیدونستی حالا بدون... ی چندتا از اون جمته های خوشگلت میخوام بزارم اینجا ، بعدا که داری میبینی بدونی با ما چه کردی... خوش مزس : خوشزس درو باز کن : درو باز خون قلقلکم میاد : قیلیم میاد تصادف : تفادص قصه پیره زنه : قصه پینه سَنه پماد بزن : پتاد بسن به اتکلن و تافت زدن : پیست بزن دوچرخه سواری : دوهَه هِه سواری موتور : فوتور لیوان : ویوان کثیف : کفیث شکم : شیمک هندوانه : هَوَندونه من گشنمه : من دشنمه 1234:دو سه چاخار بی ادب : بی اَبد صد البته نوع تلفظ شماست که قشنگش میکنه بابایی ولی من واسه اینکه یادمون نره بایگانیش کردم یا علی ...
12 مرداد 1394

سفر بابل

قربون اون شکل ماهت برم جوجوی بابا اینجا خاله پریسا و عمو محسن از بی خوابی چپ کرده بودن من و تو و مامانی از فرصت استفاده کردیمو زدیم بیرون خیلی هوای مشتیو دلی بود .هوا شدیدا دو نفره بود ، ولی دیگه نمیشد کاری کرد ، آخه شما دیگه هستیو ایشالله همیشم باشی... در کل مسافرت خوبی بود خستگی ز تن بیرون کردیم و حالی بردیم... ...
12 مرداد 1394

شوک بزرگ

همینجوری که عید شروع شده بودو داشتیم به خیال خودمون خوش میگذروندیم پنجم عید تصمیم گرفتیم بریم شمال.غروب وسایل جمع کردیم خاله ام خونه ما بود،من پیشنهاد مامانو گوش کردم اول رفتیم پل طبیعتو دیدیم بعد از اونجا رفتیم خونه بابا علی فردا صبح که ششم عید بود کلا وقت گذاشتیم واسه خرید ی سری از لباسایی که لازم بود ولی به خاطر کمبود وقت بابا شب عید انجام نشده بودن تا غروب طی دو مرحله خرید اومدیم خونه و شبو دورهم بودیم در حال برنامه ریزی حرکت به سمت شمال بودیم، صحبتای آخر در مورد ساعت حرکت و قرار گذاشتن با مرتضی عمه سر سفره شام تموم که شد ،بابا علی از من پرسید کی بود زنگ زد منم با ی توضیح مختصر جریانو گفتم شروع به غذا خوردن که کردیم اون اتفاق...
5 ارديبهشت 1394

زیبا روی

دلم نیومد این عکستم نذارم من و مامانی خیلی با  این عکست حال میکنیم پسر خوش گلم این نوع فیگور گرفتنت همیشه یادمون میمونه عشقم   ...
5 ارديبهشت 1394

سال نو مبارک

سال نورو به سام تبریک میگیم از طرف بابا و مامان امیدواریم که هر سالی که میگذره پر از موفقیتهای چشمگیر واسه سام عزیزتر از جونمون باشه خیلی دوست داریم با همه دردسرات و شر بازیات روز دوم عید سال 94 زدیم بیرون رفتیم سفره خونه مورد علاقه خاله خوش گذشت . ی دور همی کوچولو ی چیزو خوب میدونم سامی (خیلی داره زود میگذره سامی،خیلی ) ...
5 ارديبهشت 1394

سفر مشهد

ما که به خاطر سرماخوردگی تو مامانی و آزار و اذیت شما هیچی از این مسافرت نفهمیدیم دستت درد نکنه بابایی 97/7/18 ...
27 مهر 1393